سوره مبارکه عادیات یکی از سوره های جزء سی ام و صدمین سوره بر اساس ترتیب کنونی قرآن کریم است. این سوره از یازده آیه کوتاه تشکیل شده و جزو مفصلات قرآن به شمار می رود. عادیات در شهر مکه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن خداوند از انسان های مجاهد، ناسپاسی و بخل برخی از آدمیان و حیات دوباره مردگان در روز قیامت سخن گفته است. در مطالب قبلی به شرح و تفسیر برخی از آیات این سوره پرداختیم. در این مطلب قصد داریم به تفسیر آیات پایانی این سوره بپردازیم.
سوره عادیات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ الْعَادِيَاتِ ضَبْحًا ﴿١﴾ فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا ﴿٢﴾ فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا ﴿٣﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿٤﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿٥﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿٦﴾ وَ إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ﴿٧﴾ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ﴿٨﴾ أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ ﴿٩﴾ وَ حُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ ﴿١٠﴾ إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ ﴿١١﴾.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، قسم به اسب های دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان به پیش می رفتند (1)، و قسم به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سُم اسب ها با سنگ های بیابان جرقه ایجاد می شود) (2)، و قسم به هجوم آوران در هنگامه صبح (سپیده دَم) (3)، (به سبب آن هجوم) گرد و غبار به هر سمت پراکندند (4)، و ناگهان در میان دشمن ظاهر گشتند (5)، که انسان در برابر نعمت های پروردگار خویش بسی ناسپاس و بخیل است (6)، و او خود نیز بر این معنی (ناسپاسی) گواه است (7)، و او علاقه بسیاری به مال دارد (8)، آیا نمی داند در آن روز که همه ی افرادی که در گورها هستند (مردگان)، برانگیخته می شوند (9)، و آنچه در دل ها نهان است، آشکار می شود (10)، همانا در آن روز پروردگارشان از آن ها (از نیک و بد اعمال آن ها) کاملا با خبر است (11) [1].
شرح و تفسیر آیات آخر سوره مبارکه عادیات
در مطالب قبلی شرح و تفسیری از آیات اول تا هفتم سوره عادیات را بیان نمودیم. حال و در این مطلب به تفسیر آیات انتهایی سوره می پردازیم.
در آیه هشتم سوره خداوند می فرماید: و او علاقه بسیاری به مال دارد.
در حقیقت همین علاقه ی وافر انسان به مال او را ناسپاس و بخیل کرده است. البته بیان شده که برای واژه «خیر» معنای گسترده ای وجود دارد که هر نوع نیکی و خوبی را در بر می گیرد و به طور قطع علاقه به بسیاری از خوبی ها نظیر علم، پارسایی، بهشت و سعادت نکوهیده و مذموم نمی باشد که خداوند با تعبیری این چنین آن را مذمت کند. به همین دلیل مفسران قرآن کریم خیر را در این جا به مال و ثروت تعبیر و تفسیر نموده اند که متناسب با آیه قبل و برخی از آیات دیگر قرآن کریم نظیر آیه 180 سوره بقره می باشد آن جا که خداوند متعال می فرماید: بر شما نوشته شده (مقرر گشته) که اگر کسی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی (خیر به مال تعبیر شده) از خود بر جای گذاشته است برای والدین و خویشان به شکل شایسته و نکویی وصیت نماید. این حقی است بر گردن افراد پرهیزکار.
قطعا اطلاق کردن خیر به مال به این سبب است که در حد ذات خویش چیز خوبی است، و می تواند وسیله ای برای انواع خوبی ها باشد، امام آدم ناسپاس و بخیل آن را از هدف اصلی خود بازداشته و در راه خود خواهی و استبداد خویش به کار خواهد گرفت.
در ادامه و به شکل استفهام انکاری که تهدیدی نیز به همراه آن است پروردگار متعال می فرماید: آیا نمی داند در آن روز که همه ی افرادی که در گورها هستند (مردگان)، برانگیخته می شوند، و آنچه در دل ها نهان است، آشکار می شود، همانا در آن روز پروردگارشان از آن ها (از نیک و بد اعمال) کاملا با خبر است [2].
واژه «بُعْثِرَ» از ماده بعثرة که بر وزن منقبة می باشد گرفته شده و در اصل به معنای زیر و رو نمودن و استخراج کردن است و از آن جا که در زمان زنده شدن مردگان، گورها زیر و رو می گردند و هر آن چه که در آن ها وجود دارد آشکار می شود این تعبیر در این آیات و درباره روز قیامت استفاده شده است.
همچنین تعبیر به «ما فی القبور» با توجه و دقت به این موضوع که عمدتا «ما» برای هر آنچه که غیر ذی عقل است آورده می شود، به این سبب است که به حالتی اشاره دارد که اموات هنوز به شکل خاک هستند و یا به سبب ابهامی است که بر آنان مستولی و حاکم است که مشخص نمی باشد چه افرادی هستند.
علاوه بر این اگر چه از تعبیر گورها (قبور) استفاده شده اما این موضوع هیچ گونه تضادی با این موضوع ندارند که برخی از مردم قبری ندارند همانند افرادی که در دریا غرق شده باشند یا گروهی که گورهایشان پس از گذشت مدتی از بین می رود، چون که اغلب انسان ها قبر دارند و همچنین قبر در این آیه می تواند از معنای گسترده و وسیعی برخوردار باشد به این معنا که محلی که خاک انسان در آن جا قرار می گیرد هر چند به شکل و شمایل گور نباشد، قبر به شمار آید.
در آیه دهم واژه «حصل» از ماده تحصیل گرفته شده و در اصل به معنای خارج کردن مغز از پوست می باشد، علاوه بر این به تصفیه معدن ها و بیرون آوردن طلا و همانند این ها از سنگ معدن اطلاق می گردد، پس از آن در معنای مطلق خارج کردن و مجزا نمودن که معنای گسترده تری است به کار رفت. در آیه دهم واژه حصل، به جدا کردن خوبی و بدی یا همان خیر و شری که در دل ها نهان است نظیر کفر و ایمان، خصائل نیک و بد و نیت های خوب و بد که در روز جزا از هم جدا شده و ظاهر و آشکار می گردند و هر کس بر اساس آن به پاداش و یا کیفر خود خواهد رسید. همانطور که در آیه نهم سوره طارق خداوند می فرماید: در آن روز که اسرار درون آشکار می شود.
در آیه آخر سوره مبارکه عادیات از واژه «يَوْمَئِذٍ» استفاده شده است که می تواند به این معنا باشد که پروردگار در روز رستاخیز از کردار و اسرار نهان در قلب انسان ها با خبر و آگاه است. اگر چه همه آگاهیم که خداوند همواره از این مسائل با خبر می باشد به این سبب بیان شده که آن روز روز جزا می باشد و آن ها را بر کردار و باورهایشان جزا می دهند.
به گفته برخی از مفسران این تعبیر همانند آن است که شخصی در جایگاه تهدید به فرد دیگری می گوید: به زودی عمل و کردارت را به تو معرفی می کنم در حالی که امروز نیز این گونه معرفی وجود دارد، در واقع مقصود این است که نتیجه آن را به تو می دهم.
آری پروردگار متعال همواره از سِر درونی و بیرونی انسان ها کاملا با خبر می باشد اما اثر این آگاهی در روز رستاخیز، زمانی که پاداش و کیفر اعمال مشخص می گردد، آشکارتر می شود و این هشدار و تهدیدی است به همه ی آدمیان که اگر به حق به این موضوع ایمان و باور داشته باشند سد عظیم و بسیار قوی در بین آن ها و معاصی نهان و آشکار ایجاد می نماید و اثر تربیتی بسیار خوبی خواهد داشت.
منابع:
[1] ترجمه آیات بر گرفته از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
[2] آیات 9، 10 و 11 سوره عادیات
- تلاوت مجلسی سوره مبارکه عادیات – دکتر احمد احمد نعینع