با فرا رسیدن سالروز شهادت ام ابیها، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تصمیم گرفتیم که به بخشی از کرامات و فضائل آن بزرگوار بپردازیم.
تذکر: به باور بیشتر اندیشمندان و علمای مذاهب مختلف اسلامی به جز گروهی از معتزلی ها (اندک می باشند)، صدور کرامات از اولیاء الهی ممکن می باشد.
-
نزول حور العین و بانوان بهشتی در زمان ولادت حضرت فاطمه (س)
همسر مکرمه رسول الله (ص)، خدیجه کبری (س) زنان قبیله قریش و بنی هاشم را با خبر ساخت که زمان وضع حمل او نزدیک است و از آن ها خواست که او را کمک کنند، اما آن ها در جواب او گفتند که ای خدیجه تو در ازدواجت به حرف های ما گوش نکردی و محمد (ص) که یتیم بود را به همسری قبول کردی، ما هم به تو کمک نخواهیم کرد. حضرت خدیجه (س) پس از شنیدن چنین جوابی بسیار اندوهگین شد، در همین حین چهار بانو همانند زنان بنی هاشم بر او وارد شدند در حالی که خدیجه (س) از دیدنشان ترسیده بود یکی از آن چهار بانو گفت که غمگین نباش، خدای تو ما را برای یاری رساندن و کمک به تو فرستاده ما خواهران و یاوران تو هستیم. من ساره هستم این نیز «آسیه دختر مزاحم» است که یاور و رفیق بهشتی تو می باشد و با اشاره به بانویی دیگر گفت که این هم «مریم دختر عمران» است و آن هم «کلثوم خواهر موسی بن عمران» می باشد. یک نفر از آن بانوان در سمت راست حضرت خدیجه (س) نفر دوم در سمت چپ او، سومین زن رو به روی او و چهارمین بانو پشت سر او نشست و حضرت فاطمه زهرا (س) متولد شد.
پس از تولد بانوی دو جهان، ده نفر حور العین که در دست هر یک از آن ها ظرفی بهشتی مملؤ از آب کوثر و یک طشت بهشتی بود وارد شدند و دخت پیامبر الهی (ص) را با آب کوثر شستشو دادند و در میان پارچه ای معطر و بسیار سفید (گفته شده سفیدتر از شیر و معطرتر از مشک و عنبر بوده است).
روایت شده که حضرت زهرا (س) هر چهار زنی که برای کمک به حضرت خدیجه (س) آمده بودند به علاوه ده حور العین را شناخت و به هر یک از آن ها به نام سلام کرد. این کرامت ام ابیها نشان دهنده ی این است که ملاقات آن حضرت با این افراد بی سابقه و برای اولین بار نبوده است [1] [2].
-
گریه عالم هستی بر بکاء و گریه حضرت فاطمه (س)
گریه عالم هستی بر بکاء حضرت زهرا (س) از دیگر کرامات آن حضرت است. روایتی در بحار الانوار آمده است به این مضمون که در آخرین لحظاتی که پیامبر اکرم (س) زنده بودند و ایشان بر بالین پدر اشک می ریختند، رسول مهربانی و رحمت (ص) فرمودند: سوگند به آن که من را به پیامبری برگزید همانا از بکاء و گریه تو عرش خداوند و هر آن چه که پیرامون آن است از فرشتگان و آسمان ها و زمین و هر چه که در آن هاست (تمام موجودات) گریستند. [3]
-
هدیه پروردگار جهانیان به فاطمه زهرا سلام الله علیها
از ابن عباس نقل گردیده که روزی در نزد رسول الله (ص) نشسته بودم و علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نیز رو به روی ایشان قرار داشتند.
در همین حین فرشته ی وحی، نازل شده و سیبی برای حضرت آورده و به وسیله آن به پیامبر (ص) تحیت و سلام گفت، حضرت نیز سیب را به علی (ع) هدیه داد، علی (ع) آن را بوسیده و ضمن تشکر و سپاس از رسول خدا، آن را بازگرداند. حضرت محمد (ص) آن را به حسن (ع) داد، حسن نیز از رسول خدا (ص) تشکر کرد و سیب را به ایشان برگردانید. برای بار دوم پیامبر اکرم (ص) سیب را به علی بن ابی طالب هدیه نمود، حضرت تشکر کرد و خواست که سیب را برگرداند که ناگهان سیب از میان انگشتان او به زمین افتاد و نصف شد و نوری از آن ساطع شد که تا به آسمان اول رسید، در این هنگام مشاهده کردم که بر روی سیب نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، این هدیه است از خدای متعال به محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حسن و حسین نوادگان پیامبر خدا و همچنین امانی است برای دوست داران آنان در روز جزاء از آتش [4].
-
امداد و یاری فرشتگان
از جناب ابوذر نقل گریده است که روزی پیامبر (ص) مرا به دنبال حضرت علی (ع) فرستاد، پس به خانه ی او رفتم و او را صدا زدم، اما جوابی نشنیدم. در آن هنگام آسیاب دستی خانه ایشان را دیدم که بدون آن که شخصی او را بچرخاند، خود به خود می چرخد. برای بار دوم علی (ع) را صدا زدم، ایشان بیرون آمد و با هم به حضور رسول الله (ص) مشرف شدیم. پیامبر اکرم (ص) متوجه علی ابن ابی طالب شد و به او چیزی فرمود که من نفهمیدم.
پس گفتم: شگقتا از دستاسی (آسیابی) که بدون گرداننده می چرخد. آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند متعال قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را مملؤ از ایمان کرده و چون که خدا ضعفش را می دانست، پس در روزگاری که بر او سخت گذشت، یاری اش کرد. مگر تو نمی دانی که خدا ملائکه ای را قرار داده تا خاندان حضرت محمد را یاری نمایند؟! [5].
منابع:
[1] بحار الانوار، (پیشین)، ج 16، ص 80 و ج 43، ص 2 – 4
[2] بحار الانوار، (پیشین)، ج 26، ص 117 – 132.
[3] بحار الانوار، ج 22، ص 491 – 484
[4] مقتل الحسين خوارزمى ، ص 95
[5] برگرفته از: بحارالانوار، ج 43، ص 29