روایات و داستان ها آموزنده زندگی امام حسن علیه السلام

آمام حسن (ع) کریم اهل بیت

وجود امام حسن علیه السلام، کریم اهل بیت علیه السلام همانند جد بزرگوارش، حضرت محمد (ص) و پدر و مادر گرامی اش امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) آراسته به تمام فضائل اخلاقی پسندیده و نیکو می باشد. حسن خلق، سخاوت و بخشش، شکیبایی، خوش رفتاری، فروتنی و مهربانی تنها برخی از این فضیلت ها و خصائل نیکی است که در وجود پر مهر امام حسن (ع) وجود دارند و در سیره و زندگی پر خیر و برکت ایشان می توان مشاهده کرد. در حقیقت سیره و زندگی امام حسن (ع) همانند دیگر انبیا و اولیا الهی سراسر درس است و با سیر در زندگی ایشان می توان از آموزه های اخلاقی و رفتاری درس گرفت و برای داشتن یک زندگی خوب در زندگی خود، آنها را به کار برد.

به همین دلیل در این مطلب داستان هایی زیبا و آموزنده از زندگی امام حسن (ع) برای شما آورده شده اند تا با خواندن آن ها بیشتر با زندگی پر خیر و کریمانه آن حضرت آشنا گردید.

  • آزادی با یک شاخه گل

مهربانی و رأفت امام حسن زبانزد خاص و عام و دوست و دشمن بوده است. در واقع آن حضرت نه تنها مهربانی را با مهربانی پاسخ می داد بلکه با افرادی که در حق او نامهربانی کرده اند نیز با رأفت و مهربانی رفتار می کرد.

شاخه گل
شاخه گل

یکی از دوستان و یاران امام حسن مجتبی (ع) می گوید: روزی در نزد امام حضور داشتم که کنیزی از کنیزانشان با شاخه گلی وارد شد و آن را به امام حسن (ع) تقدیم کرد، حضرت گل را از دست کنیز گرفت و به او فرمود که «برو تو آزاد هستی»، دوستی که در نزد امام نشسته بود رو به آن حضرت کرد و گفت: آن کنیز گلی را هدیه داد ولی شما او را آزاد کردید؟ امام در پاسخ فرمود: خداوند بزرگ و مهربان در قرآن کریم فرموده است که هر کس در حق شما مهربانی کرد شما در پاسخ بهتر از عمل و کردار آن را انجام دهید.پس پاداش این مهربانی و هدیه او آزادی بوده است [1].

  • سخاوت امام حسن مجتبی (ع)

روزی امام حسن (ع) در یکی از باغ های مدینه مشغول قدم زدن بود که غلامی سیاه پوست را دید که نانی در دست دارد و همانطور که خود لقمه ای از آن نان را می خورد لقمه ای نیز به سگی که در کنارش بود می داد تا زمانی که نان تمام شد. امام که رفتار غلام را دید به نزد او رفت و پس از سلام به او گفت که چرا بخشی از نان را برای خودت نگه نداشتی و تمام آن را با سگ قسمت کردی؟ غلام در پاسخ گفت که از چشم های مظلوم و ملتمس این حیوان خجالت کشیدم و حیا کردم که خود سیر شوم و سگ گرسنه بماند.

امام حسن (ع) از غلام پرسید که ارباب تو چه کسی است و صاحب این باغ کیست؟ غلام در جواب امام حسن (ع) نام ارباب خود که صاحب همین باغ نیز بوده است برد.

داستان امام حسن (ع) و غلامی که به سگ غذا میداد
داستان امام حسن (ع) و غلامی که به سگ غذا میداد

امام رو به غلام کرد و فرمود: تو را به خدا قسم می دهم همین جا بمان و جایی نرو.

کریم اهل بیت (ع) پس از این حرف به سمت ارباب آن غلام رفت و پس از صحبتی آن غلام سیاه چهره و باغ را از او خریداری کرد. سپس به کنار غلام برگشت و به او گفت که تو را از اربابت خریدم. اما این باغ را نیز خریداری کردم و تو از الان آزاد هستی و این باغ نیز برای تو می باشد.

  • گذشت و بخشش

امام حسن (ع) به بخشنده یا همان کریم اهل بیت علیهم السلام شهرت داشت و این ویژگی ایشان نه تنها در بذل و بخشش مال و اموال نمود داشت بلکه ایشان در برابر دشمنان و کسانی که با اهل بیت خصومت داشتند نیز با گذشت رفتار می کردند.

روزی از روزها امام حسن (ع) به همراه عده ای از بنی هاشم از محلی عبور می کردند که در آن محل جمعی از بنی امیه و یک فرد شامی نشته بودند.

آن مرد شامی وقار و متانت حضرت را که دید از دوستان خود پرسید که این ها که هستند؟ دوستان مرد شامی گفتند که او حسن ابن علی است و این جمعی که همراه اوست افرادی از بنی هاشم هستند. مرد شامی زمانی که این حرف را شنید از جای خود بلند شد و به نزد امام حسن (ع) رفت و پرسید: آیا تو حسن بن علی هستی؟

حضرت با وقار همیشگی خود گفت: بله. مرد شامی گفت که تو هم می خواهی به راه پدرت بروی؟ حضرت فرمود: وای بر تو! تو می دانی که پدرم چه سوابق درخشانی داشت؟ آن مرد شامی با خشونت و جسارت زیاد گفت که خدا تو را با پدرت همنشین کند، پدرت کافر بوده و تو هم مثل پدرت کافر و بی دین هستی.

در همین حین یکی از کسانی که همراه حضرت بودند سیلی محکمی به مرد شامی زد، امام تا این صحنه را دید به سرعت عبای خود را بر روی مرد شامی انداخت تا از او حمایت کند و به همراهان خود گفت که مرخص هستند و می توانند به مسجد بروند و عبادت کنند.

امام حسن (ع) پس از اینکه همراهانش رفتند از مرد شامی دلجویی کرد و او را به خانه خود برد و پس از غذا دادن با اهدا یک دست لباس، او را مرخص کرد.

پس از این واقعه برخی از دوستان و یاران حضرت به او می گفتند که نباید چنین محبتی به آن مرد می کردید او دشمن شما بود.

امام حسن در پاسخ به آن ها می فرمود که من ناموس و آبروی خودم و یارانم را با مال دنیا خریداری کردم.

گفته می شود پس از این اتفاق از آن مرد شامی به طور مکرر می شنیدند که می گفت بر روی زمین کسی بهتر و محبوب تر از حسن بن علی وجود ندارد [2].

  • برآورده کردن حاجت مسلمان مقدم بر عبادت

امام حسن (ع) در مسجد مشغول اعتکاف بودند که شخصی به نزد ایشان آمد و گفت که فلانی از من پولی طلب دارد و من هیچ مالی ندارم که طلب او را بدهم و او می خواهد که مرا زندانی کند. حضرت فرمود که در حال حاضر مالی ندارم تا با آن بدهی ات را بدهی.

آمام حسن (ع) کریم اهل بیت
آمام حسن (ع) کریم اهل بیت

آن فرد به امام حسن (ع) گفت که پس کاری کنید تا من را زندانی نکند.

امام قبول کرد و در حالی که به دلیل اعتکاف نمی شد از مسجد خارج شد کفش های خود را به پا کرد تا برود و مشکل این فرد را حل کند.

بقیه افرادی که در آن جا حضور داشتند گفتند که ای فرزند رسول خدا شما در حال اعتکاف هستید و نمی شود که از مسجد خارج شوید.

حضرت در جواب آن ها فرمود: فراموش نکردم اما از پدرم شنیده ام که جدم رسول الله (ص) فرموده است: کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود تلاش نماید همانند شخصی است که نه هزار سال روزها را روزه و شب ها را عبادت کرده است [3].

[1]  مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص 18

[2] چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن(ع)، عبدالله صالحی

[3] روایت ها و حکایت ها ص122

 

منبع: سایت موسسه قرآن و عترت معراج النبی استان خوزستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *