قرآن کریم سراسر اعجاز می باشد و در آیه به آیه آن پند، اندرز و نکاتی مهم و کاربردی برای تمام ابعاد زندگی انسان نهفته است که با تدبر و تامل در آیات الهی می توان به آن ها رسید. خداوند متعال برای بیان این نکات از شیوه های مختلفی همچون قصه گویی استفاده کرده است تا مردم را به راستی، درستی و کار خوب دعوت کند و از تمام بدی ها بر حذر دارد. در حقیقت در داستان های قرآنی به سرگذشت امت های گذشته به شیوه ای خاص پرداخته شده است تا آدمی با خواندن آن ها بتواند به پیام ها و اندرزهای مهم پنهان شده در بطن آن ها پی ببرد و دستورات قرآنی را در زندگی خود به کار برد. در این مطلب یکی از داستان های پندآموز و خواندنی قرآن کریم به نام «اصحاب سبت» که به بد عهدی قومی در بنی اسرائیل اشاره دارد، آورده شده است به این امید که با خواندن این داستان از دستورات و نکات اخلاقی و رفتاری نهفته در آن درس گرفت.
اصحاب سَّبْتِ
یکی از اقوامی که چندین بار به خاطر نافرمانی و اطاعت نکردن از دستورات الهی مذمت شده است، قوم یهود می باشد که در سوره های مختلف قرآن می توان نمونه هایی از این تمرد و نافرمانی را مشاهده کرد.
در دوران پیامبری حضرت موسی علیه السلام، خداوند متعال دستور داد که روز جمعه توسط قوم یهود بزرگ شمرده شود و در آن به جای انجام کارهای دنیایی به مسائل و امور معنوی و همچنین اخروی بپردازند. اما قوم یهود مخالفت کرده و روز شنبه (سبت) را برای انجام این کارها انتخاب کردند. به دلیل این نافرمانی قهر خدا دامن آن ها را گرفت و شکار و صید در روز شنبه بر آن ها حرام شد[۱].
این دستور الهی سال ها توسط قوم بنی اسرائیل محترم شمرده می شد و قوم یهود شکار در روز شنبه را بر خود حرام می دانست. در زمان پیامبری حضرت داوود (ع) مردمی از بنی اسرائیل در کنار دریای سرخ (احمر) و در شهر ساحلی ایله که امروزه به بندر ایلات معروف است، زندگی می کردند، این مردم به دلیل ساحلی بودن شهر کسب و کارشان صید ماهی بود و از این راه امرار معاش می کردند. آن ها هم همچون پدران خود در روز شنبه ماهی های دریا را صید نمی کردند. براساس قدرت خداوند و برای امتحان این قوم، در روز شنبه ماهی ها به نزدیک ساحل و روی آب می آمدند به طوری که به راحتی و بدون زحمت صید می شدند اما به دلیل حرام بودن صید در روز شنبه این کار را انجام نمی دادند.
حرص و طمع مردم بندر ایله را وسوسه می کرد تا در روز شنبه هم به صید ماهی مشغول شوند و آموزه های دینی و دستورات الهی را به فراموشی بسپارند. آن ها دنبال راهی بودند تا حرام خدا را حلال کنند یا با قرار دادن کلاه شرعی بر روی کاری که می خواهند انجام دهند، عمل نادرست و حرام خود را توجیه کنند.
آن ها برای این کار به مشورت و تبادل نظر با یکدیگر پرداختند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که در ساحل حوضچه هایی بسازند و از دریا نیز کانال هایی را برای هدایت ماهی ها به این حوضچه ها ایجاد کنند تا در روز شنبه که ماهی ها به وفور در سطح آب دیده می شوند توسط این کانال ها به حوضچه ها هدایت شوند و در آخر روز که ماهی ها قصد برگشت به دریا را داشته باشند راه را بر آن ها بسته و در روز بکشنبه آن ها را صید کنند.
در ابتدا این کار به صورت پنهانی انجام می شد، اما با گذشت زمان افراد بیشتری دست به این کار زدند و با مکر و حیله نافرمانی خدا را می کردند و از صید و فروش ماهی ها مال زیادی به دست آوردند و در آخر هم می گفتند که ما نافرمانی خدا را نکرده ایم.
پس از این اتفاق مردم بندر ایله به سه گروه تقسیم شدند، گروه اول (اصحاب سبت) که بخش زیادی از مردم شهر را شامل می شدند، افرادی بودند که حوضچه می ساختند و به کار صید و کسب مال زیاد مشغول بودند، گروه دوم که تعدادشان نسبت به گروه اول و سوم کمتر بود، افرادی بودند که ایمان به خدا در قلبشان رسوخ کرده و به امر و نهی و موعظه گروه اول مشغول بودند و گروه سوم که نه همانند گناهکاران و بدعت گذاران به صید در روز جمعه مشغول بودند و نه همگام با گروه دوم به موعظه و نصیحت گروه اول می پرداختند و در عوض به افراد با ایمان خرده گرفته و به آن ها می گویند که چرا کسانی را که خداوند به دلیل سرپیچی هلاک خواهد کرد، نصیحت می کنید.
مومنین نیز در جواب این افراد گفتند که، با امر و نهی گناهکاران احتمال اینکه شخصی به راه راست هدایت شود وجود دارد، همچنین با انجام این کار عذری در پیشگاه پروردگار نخواهیم داشت.
روز به روز تعداد افرادی که به گروه اول ملحق می شدند بیشتر می شد زیرا گروه اول به جای ابراز پشیمانی از عمل، کار خود را یک نوع ابتکار می دانستد و از عمل خود خوشحال و خرسند بودند.
افراد با ایمان و متدین وقتی که مشاهده کردند پند و اندرز در مردم اثر نمی کند تصمیم گرفتند شهر را ترک کنند. در همان شبی که مومنان شهر را ترک کردند، عذاب الهی بر مردم شهر (گنهکاران و کسانی که سکوت اختیار کردند [۲]) نازل شد و تمام آن ها به اذن الهی مسخ شده و به شکل میمون (بوزینه) در آمدند و دروازه شهر بسته شد به طوری که هیچ یک از آنان توانایی خروج از شهر را نداشتند.
در نهایت همه مسخ شدگان بعد از سه روز باد و باران سهمگین و وحشتناک از بین رفتند[۳].
در کجای قرآن کریم به این داستان اشاره شده است؟
در حقیقت داستان اصحاب سبت در قرآن به طور مختصر و در چند آیه آورده شده است و تفصیل آن در احادیت و اخبار آمده است.
در آیه ۴۷ سوره نساء عبارت «أَصْحَابَ السَّبْتِ» برای پند گرفتن و به عنوان نمونه عینی برای اهل کتاب زمان پیامبر اکرم (ص) آورده شده است.
همچنین سرگذشت اصحاب سبت در آیه های ۱۶۳ تا۱۶۶ سوره مبارکه اعراف، ۶۵ و ۶۶ سوره بقره، آیه ۱۵۴ سوره نساء، آیه ۱۲۴ سوره نحل و آیه ۶۰ سوره مائده آمده است.
آموزه ها و پیام های داستان قرآنی اصحاب سبت:
- امر به معروف و نهی از منکر اگر که موجب هدایت دیگران نشود، سبب نجات شخص نهی کننده می شود.
- چهره اصلی گناه با قرار دادن کلاه شرعی بر آن عوض نخواهد شد.
- جلوه های مادی و همچنین دنیایی بخشی از آزمون و آزمایش الهی است.
- نهی از منکر واجب است و افراد با ایمان هیچ گاه از اصلاح جامعه نا امید نمی شوند.
- از بزرگ ترین و شدیدترین عذاب های الهی، نزول و سقوط از مرحله انسانیت است.
منابع:
[۱] بحار الانوار، ج۱۴،ص۴۹
[۲] تفسیرنمونه، سوره اعراف، آیات۱۶۵-۱۶۶
[۳] بحار الانوار،ج۱۴،ص۵۶
-
ترتیل آیه 65 سوره بقره استاد محمد جبرئیل
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ
به طور قطع از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شدهاید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینههایی طردشده درآیید!»