در دل روزگاری که شهر مکه زیر سایه ظلم، تبعیض و بی قانونی نفس می کشید، یک پیمان روشن مانند ستاره ای در شب تاریک تاریخ درخشید؛ حلف الفضول.
داستان این پیمان (حلف الفضول)، روایت لحظه ای است که وجدان انسانی بر تعصب قبیله ای غلبه کرد؛ زمانی که گروهی از مردان آزاده تصمیم گرفتند نامشان نه بر اساس قدرت و ثروت، بلکه بر پایه دفاع از مظلوم و احقاق حق در تاریخ بماند.
حلف الفضول، تنها یک پیمان اجتماعی نبود؛ جریانی بود که نشان داد «انسانیت» می تواند حتی در سخت ترین شرایط، راه خود را پیدا کند. این پیمان یادآور آن است که ارزش انسان نه به قبیله و نسب، بلکه به ایستادن در کنار حق معنا می یابد. پیامبر اکرم (ص) سال ها بعد، با یادکرد از این پیمان فرمودند که اگر دوباره به مانند آن خوانده شود، بی درنگ آن را می پذیرند؛ گواهی روشن بر پاکی و عظمت روحی این هم بستگی.
با معراج النبی همراه شوید تا بیشتر با این پیمان آشنا شویم.
حلف الفضول چیست؟
حلف الفضول از مهم ترین و جذاب ترین منشورهای اخلاقی دوران جاهلیت به شمار می آید؛ پیمانی که در مکه و میان چند طایفه برجسته قریش، از جمله بنی هاشم، بنی مطّلب و نوادگان عبد مناف بسته شد. هدف اصلی این هم پیمانی، حمایت از مظلومان و رویارویی با بی عدالتی ها و ظلم هایی بود که افراد بی پناه در جامعه آن زمان با آن روبه رو می شدند. این عهد حدود پنج سال قبل از بعثت پیامبر اسلام منعقد شد و به دلیل روحیه والای اخلاقی و انسان دوستی اعضای آن، «حلف الفضول» نام گرفت. هر چند درباره علت دقیق این نام گذاری اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما اصلی ترین دیدگاه آن را برگرفته از فضیلت و شرافت شرکت کنندگان می داند.
جایگاه این پیمان چنان برجسته و شایسته بود که پس از طلوع اسلام نیز مورد تایید قرار گرفت و شخصیت هایی مانند حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) از آن با احترام یاد کرده اند. حلف الفضول نشان می دهد که در جامعه عرب قبل از اسلام نیز جوانمردی، حق طلبی و عدالت خواهی در میان تعدادی از قبایل وجود داشته و همین زمینه ها جامعه را برای پذیرش پیام های اخلاقی و انسانی اسلام آماده کرده بود.
دلیل پیدایش پیمان چه بود؟
علت شکل گیری «حلف الفضول» ماجرایی بود که ریشه در بی عدالتی های گاه و بی گاه قریش نسبت به افراد بی پناه داشت؛ کسانی که در مکه قبیله و پشتوانه ای نداشتند و همین موضوع آن ها را در برابر ظلم آسیب پذیر می کرد. روایت مشهور این است که تاجری از قبیله زبید یمن با کالای خود وارد مکه شد. عاص بن وائل سهمی (پدر عمرو بن عاص) کالاهای او را خرید، اما به عمد پرداخت پول آن را به تاخیر انداخت و مرد یمنی را سرگردان و درمانده کرد.
مرد یمنی که از قریش درخواست کمک کرد و پاسخی نگرفت، ناچار شد به شیوه ای اعتراضی صدای خود را بلند کند. او بر فراز کوه ابوقُبیس در نزدیکی مسجدالحرام یا به روایتی در کنار حِجر ایستاد و با خواندن اشعاری پرخروش، اهل مکه را به یاری و دادخواهی فراخواند. این فریاد مظلومیت، سرانجام انگیزه ای شد برای شکل گیری پیمانی که بعدها «حلف الفضول» نام گرفت.
دلیل نام گذاری پیمان حلف الفضول
در مورد علت نام گذاری «حلف الفضول» دیدگاه های متفاوتی در منابع تاریخی آورده شده است. عده ای معتقدند چون این پیمان پس از دو پیمان دیگر، یعنی حلف المطیبین و حلف الاحلاف، بسته شد و در واقع متممی بر آنها بود، آن را «حلف الفضول» نامیدند. عده ای دیگر بر این عقیده هستند که این نام گذاری به دلیل فضیلت، برتری و ارزش اخلاقی این پیمان در مقایسه با دیگر پیمان های عرب و نیز به خاطر شرافت و بزرگواری اعضای آن بوده است.
برخی منابع، انتخاب این نام را به زبیر بن عبدالمطلب از خاندان بنی هاشم نسبت می دهند و گفته اند که او متن پیمان را نوشت و اشعاری نیز در وصف آن سرود. گروهی نیز بر این باور هستند که عرب ها، به ویژه اهل قریش، این عنوان را برای این پیمان برگزیدند، هرچند درباره چگونگی دقیق آن اتفاق نظری وجود ندارد.
مفاد پیمان حلف الفضول
سپس همگی با همدیگر پیمان بستند که اگر بر هر یک از مردم مکّه چه بومی و چه غیربومی ستمی یا ظلمی روا شود، او را یاری دهند تا حق خویش را از ستمگر بستاند. آنان تعهد کردند که ظالم را از ادامه ظلم بازدارنده. از هر رفتار ناپسند جلوگیری کنند و به نیازمندان در تامین معاش و امور زندگی یاری رسانند.
کدام قبایل در این پیمان حضور داشتند
قبایلی از قریش که در این پیمان حضور داشتند، عبارت بودند از: بنی هاشم و بنی مطّلب، فرزندان عبدمناف، همچنین بنی زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مُرّه و بنی اسد بن عبدالعزّى بن قصی. از بنی حارث بن فهر نیز یاد شده است، اما درباره حضور قطعی آنان در حلف الفضول، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. با این همه، برتری و پیشگامی در این پیمان برای بنی هاشم بود.
در مقابل، دو تیره دیگر عبدمناف یعنی بنی عبدشمس و بنی نوفل، در این پیمان شرکت نکردند؛ زیرا حلف الفضول در مخالفت با امویان و هم پیمانشان، عاص بن وائل، بسته شده بود. برخی تاریخ نگاران نیز قبایل حاضر در حلف الفضول را همان قبایلی دانسته اند که پیش تر در حلف المُطیّبین شرکت داشتند، زیرا اتحادیه ای دیگر از قریش با نام «اَحلاف» از یاری آن مرد مظلوم یمنی خودداری کرده بود.
جایگاه اجتماعی پیمان
حلف الفضول به عنوان رویدادی مهم یکی از شاخص های تاریخ گذاری در عصر جاهلیت به شمار می رود و ستمدیدگان با استناد به آن می توانستند حق خویش را از ستمگران بازپس گیرند. این پیمان پس از ظهور اسلام نیز جایگاه خود را حفظ کرد؛ طوری که خلیفه دوم، عضویت قبیله در حلف الفضول را معیاری برای تقدم آنان در دریافت عطایا و مستمری ها می دانست. حضور در این پیمان نوعی شرافت و افتخار اجتماعی محسوب می شد.
در یکی از سفرهای معاویه به مدینه، عبدالله بن زبیر خطاب به او اظهار داشت که با امام حسن علیه السلام در حلف الفضول هم پیمان است و اگر امام از او در برابر معاویه یاری طلبد، دعوتش را خواهد پذیرفت. با این حال، معاویه ادعای او درباره پیوندش با حلف الفضول را به مسخره گرفت و آن را نپذیرفت.
امام حسین(ع) و پیمان
پس از شهادت امام حسن(ع)، هنگامی که امام حسین(ع) بر اساس وصیت برادر قصد داشت پیکر آن حضرت را در کنار قبر پیامبر اکرم(ص) به خاک بسپارد، با مخالفت امویان روبه رو شد. در این هنگام، امام به حلف الفضول استناد کرد و برخی قبایل نیز برای یاری او اعلام آمادگی نمودند؛ با این حال، امام حسین(ع) از ادامه این تصمیم صرف نظر کرد.
همچنین در واقعه ای دیگر، زمانی که ولید بن عتبة بن ابی سفیان والی اموی مدینه در سال های ۵۷ تا ۶۰ و سپس ۶۱ تا ۶۲ هجری درباره مالی یا زمینی متعلق به امام حسین(ع) بر او ستم روا داشت، امام او را هشدار داد که اگر حق وی را بازنگرداند، شمشیر خواهد کشید و در مسجد پیامبر(ص) مردم را به حلف الفضول فرا خواهد خواند. در پی این تهدید، گروهی برای حمایت از امام اعلام آمادگی کردند و ولید ناچار شد حق امام را ادا کند.
سخن پایانی
حلف الفضول یادگار روزگاری است که در میان غبار تعصبات قبیله ای، مشعل انسانیت خاموش نشد. این پیمان نشان داد که حتی در جامعه ای که قانون و عدالت جایگاهی روشن نداشت، هنوز دل هایی بیدار بودند که برای دفاع از مظلوم و احقاق حق می تپیدند.
اهمیت این پیمان تنها در یک حادثه تاریخی خلاصه نمی شود؛ بلکه در ریشه های اخلاقی و انسانی آن است. حلف الفضول اثبات کرد که ارزش و کرامت انسان، فراتر از نسب و قبیله است و عدالت خواهی می تواند مرزهای تعصب و منافع شخصی را جا به جا کند.
از همین رو بود که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز آن را ستودند و به آن استناد کردند.