حکمت سی و یکم نهج البلاغه امام علی علیه السلام سخن و کلام کامل و جامعی است که حضرت در پاسخ به سوال شخصی که درباره ایمان پرسیده، فرموده بودند. در این حکمت امیر مومنان (ع) نخست پایهها و ارکان ایمان را بر میشمارد، سپس از شاخههای هر یک از این ارکان سخن به میان میآورد و توضیحاتی را ذکر میفرماید. ایشان پس از بیان کامل ارکان ایمان به معرفی پایههای شرک و کفر و همچنین نفاق (سید رضی برای آنکه سخن طولانی نگردد آن را نیاورده است اما بنا بر روایتها گفته میشود که امام درباره ارکان نفاق نیز سخن گفتهاند) میپردازد. در مطلب پیشین [1] شرح بخشی از این حکمت پر محتوا را برای شما به نگارش در آوردیم، حال میخواهیم به ادامه شرح این سخن فصیح و بلیغ بپردازیم.
حکمت سی و یکم
پایههای ایمان، کفر و شرک به خداوند
وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ. وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِي] إِلَى الْخَيْرَاتِ. وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ؛ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ. وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ [الْحِلْمِ] الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً. وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ؛ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ [الْمُنَافِقِينَ] الْكَافِرِينَ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ.وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِي وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ؛ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.
از امیر مومنان (ع) درباره ایمان سوال شد. ایشان فرمودند: ایمان بر چهار رکن استوار میباشد: صبر و شکیبایی، یقین، عدالت و جهاد.
و شکیبایی که یکی از ارکان ایمان است خود دارای چهار شاخه است: شوق، بیم، زهد و انتظار. آنکس که به بهشت اشتیاق دارد دل خویش را از شهوت و تمایلات سرکش خواهد شست. آنکس که از آتش (دوزخ) ترس دارد از آنچه که حرام است دور میگردد. هر آنکه به دنیا بی رغبت باشد مصائب را سهل میشمارد و آنکه به انتظار مرگ باشد به سمت و سوی امور نیک و خیر شتابان خواهد بود.
و یقین از ارکان نیز چهار شاخه دارد: بینایی عمیق و زیرکانه، دریافت عالمانه، درس و پند گرفتن از رخدادهای عبرت آموز و تأسی و اقتدا به شیوه و سیره گذشتگان (صالح و نیکوکار). آنکه زیرکانه ببیند حکمت برای او آشکار و نمایان میگردد. و هر آنکس که حکمت برای او هویدا میشود عبرت میآموزد و آنکه عبرت گرفت گویی که در بین پیشینیان روزگار گذرانده است.
و عدل و عدالت از آنها نیز دارای چهار شاخه است: فهم و بینشی عمیق، غواصی در دریای علم و دانش، قضاوت نیکو و روشن و شکیبایی راسخ و استوار. هر آنکس که خوب فهمید به عمق علم و دانش رسید و هر آنکس که به ژرفای علم رسید از سرچشمه و منبع احکام شریعت و دین سیراب میشود و هر کس صبر کرد و شکیبایی پیشه نمود و در امور خویش کوتاهی نکرده و در بین مردم پسندیده و آبرومندانه خواهد زیست.
و جهاد از ارکان ایمان چهار شاخه (شعبه) دارد: امر به معروف، نهی از منکر، صداقت و پایداری در میادین نبرد و عداوت و دشمنی با فاسقان.
آنکه امر به معروف نمود افراد با ایمان را قوی و نیرومند کرد، آنکس که نهی از منکر کرد بینی کافران را به خاک میمالد. آنکه در میدان جنگ استقامت و پایداری نمود وظیفه خویش را انجام داده (در امور مرتبط با جهاد)، آنکه با فاسقان عداوت نمود و برای خداوند خشم کند، حق تعالی به سبب او غضب گرفت و روز جزا او را خشنود گرداند.
همچنین حضرت فرمودند:
کفر چهار شاخه دارد: کنجکاوی نا به جا (تعمق)، جدال و کشمکش با مردم، منحرف گشتن از حق و عداوت و دشمنی. آنکه بی جا کنجکاوی نماید به سمت حق باز نمیگردد. آنکس که از روی جهالت و نادانی به جدال و کشمکش با مردم بپردازد نابینایی و کوری او از دیدن حق دوام خواهد داشت. کسیکه از حق منحرف شد در نزد او خوبی، بد و بدی خوب جلوه میکند و به مستی گمراهی و غفلت مبتلا شد آنکه دشمنی نمود راهها بر او سخت و ناهموار میشوند و طریق رهایی تنگ میگردد (در تنگنا گرفتار میگردد).
شک و تردید نیز بر چهار رکن استوار میباشد: جدال و ستیز در کلام، بیم و ترس، تردید و دو دلی و تسلیم شدن در برابر حوادث. آنکه جدال را پیشه خود ساخت، شب ضلالت و گمراهی او به صبح نمیرسد. آنکس که رخدادهای آینده ترسید و وحشت کرد عقبگرد خواهد نمود. کسی که دو دل باشد شیاطین او را لگد مال خواهند کرد و آنکس که خویش را تسلیم هلاکت دنیا و آخرت کرد در دو جهان هلاک میگردد.
شرح حکمت سی و یکم نهج البلاغه – بخش دوم
در مطلب قبلی رکن اول ایمان یعنی شکیبایی شرح داده شد. حال به شرح ارکان دیگر خواهیم پرداخت.
رکن دوم: یقین
امام (ع) در ادامه از شاخههای یقین سخن به میان آورده و میفرماید: یقین بر چهار شعبه یا شاخه استوار میباشد: بر بینایی عمیق و زیرکانه، دریافت عالمانه (پی بردن به دقایق حکمت)، درس و پند گرفتن از رخدادهای عبرت آموز و تأسی و اقتدا به شیوه و سیره گذشتگان.
احتمال است که این چهار شعبه به چهار رشته از علوم انسانی اشاره داشته باشد: ابتدا علوم تجربی است که منشأ آن «تبصره الفطنه» یا همان نگاه همراه با دور اندیشی یا بینایی عمیق و زیرکانه است. دومین شاخه علوم نظری است که سرچشمه آن «تاویل الحکمه» میباشد که همان دریافت عالمانه، شناخت و پی بردن به دقائق حکمت میباشد، سومین شاخه به علومی مرتبط است که با نگاه و نظر به تاریخ نصیب آدمی میگردد و سبب عبرت او میشود. و چهارمین شاخه اشاره به علوم نقلی دارد که برگرفته از سنن گذشتگان خواهد بود. زمانی که آدمی این چهار شاخه را پیگیری کرده و بهره لازم را از آنها ببرد به مقام یقین خواهد رسید. به طور مثال در موضوع خدا شناسی ابتدا بینا شود و آثار حق تعالی را که در این جهان هویدا و آشکار هستند را ببیند، در ادامه با تفکر عمیق رابطه آنها را با مبدا خلقت درک نماید، سپس از رخدادهای تاریخی عبرت لازم را کسب کرده و به شناخت خداوند از میان آنها برسد و در آخر مروری بر آنچه که از گذشتگان صالح، عالم و نیکوکار به دست آمده، داشته باشد و دانش و علومی که آنان داشته و کسب کردهاند را به دانش خویش اضافه کند تا به خدا شناسی کامل نائل آید.
امام (ع) در ادامه از محصول هر یک از این چهار شاخه سخن میگوید و میفرماید: آنکه زیرکانه و دقیق ببیند حکمت برای او هویدا میگردد. و هر آنکس که حکمت برای او هویدا شود عبرت آموزد و آنکه عبرت گرفت گویی که در بین پیشینیان روزگار گذرانده است.
بر اساس آنچه که بیان گردید میتوان گفت که از ارکان مهمی که ایمان بر آنها استوار است یقینِ به دست آمده از علم (علوم مختلف) است، علمی که سرچشمههای متعدد و گوناگونی دارد و از آنها نشأت میگیرد و روح آدمی را سیراب میگرداند و باور آدم را به مبدا و معاد استوار مینماید و آثار آن در منش و کردار آشکار میشود.
رکن سوم: عدل
حضرت علی (ع) پس از ایراد جملاتی درباره یقین به سراغ رکن دیگر ایمان یعنی عدل رفته و شاخههای آن را شرح داده و میفرماید: و عدل و عدالت از آنها نیز دارای چهار شاخه است: فهم و بینشی عمیق، غواصی در دریای علم و دانش (دانشی ژرف)، قضاوت نیکو و روشن و شکیبایی راسخ و استوار.
در حقیقت آنکس که بخواهد عادلانه حکم نماید در ابتدا لازم است دارای توانایی و استعداد خوبی در فهم و درک موضوع باشد تا هر نوع خطا در شناخت موضوع سبب خطا در نتیجه حکم نگردد. در ادامه میبایست در ارتباط با حکم بینش و آگاهی لازم را کسب کند و آن را به طور دقیق بر موضوع انطباق دهد، سپس حکم نهایی را واضح و بدون هر نوع ابهامی بیان نماید و در این طریق، اگر که موانعی وجود داشته باشد (که هست) آنها را با صبر و شکیبایی برطرف کند.
گرچه واژه فهم به معنی دانستن حقیقت است و با علم تفاوت زیادی ندارد اما چونکه در این بخش در برابر علم قرار گرفته، بهتر است که این واژه بر موضوع نظارت داشته باشد و علم ناضر به حکم باشد.
همچنین چه بسیار مواردی که در آنها مدعی یا ارباب دعوا با کلام خشن خویش یا رفتارها و اصرارهای نا به جا، قاضی را آزرده خاطر کند، در مقابل حکم دهنده می بایست با شکیبایی خویش از تاثیر این گونه امور بر روح و حکمی که قرار است صادر کند، جلوگیری کند (این امور را امام علیه السلام در عهدنامهای که به مالک اشتر درباره قضاوت نوشته است با اضافاتی بیان فرموده است).
در ادامه امام (ع) طی یک نتیجه گیری عالمانه و حکیمانه، به آثاری که هر یک از چهار شاخه عدل دارند اشاره نموده و میفرماید: هر آنکس که خوب فهمید به عمق علم و دانش رسید و هر آنکه به ژرفای علم رسید از سرچشمه و منبع احکام شریعت و دین سیراب شود و هر کس صبر کرد و شکیبایی پیشه نمود و در امور خویش کوتاهی نکرده و در بین مردم پسندیده و آبرومندانه خواهد زیست.
آری اینچنین است، دقت در فهم آدمی را به عمق علم و دانش خواهد رساند و آنکس که به عمق علم و دانش نائل آید احکام دین را به خوبی درک خواهد نمود و هر آنکس که احکام الهی را به طور دقیق بداند هیچگاه گمراه نخواهد شد و افرادی که در برابر جاهلان و نابخردان صبر و شکیبایی پیشه کنند از حق و عدل دور نخواهند شد و انسانهایی این چنین مسلما محبوب دل مردم خواهند بود.
در قرآن کریم خداوند به این موضوع اشاره کرده و در آیه هشت سوره مائده میفرماید: … شما را نباید عداوت و دشمنی قوم یا گروهی بر آن دارد که از مسیر عدل خارج شوید …
[1] شرح حکمت سی و یکم نهج البلاغه – بخش اول
- تلاوت ترتیل آیه 8 سوره مائده – حذیفی علی عبدالرحمن
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، با خبر است!